ناجی : ایران اسلامی همچنان نقطه کور «نظم نوین جهانی» محسوب میشود و هنوز زیر چتر دولت جهانی قرار نگرفته است. در واقع مشکل اصلی غرب با تهران این است که ایران خارج از نظم نوین جهانی قرار دارد و مهمتر از آن توانسته است با گسترش قدرت، نفوذ و روابط خود در منطقه و جهان، باعث ایجاد بینظمی در این نظم جهانی و تغییر معادلات بینالمللی شود.
نظم نوین جهانی از دیدگاه مقام معظم رهبری: «این نظام نوینی که آمریکاییها میگویند این است، کاری کنند که همه دنیا آن طور که آنها میخواهند، فکر کنند و حقایق را وارونه بفهمند. نظم نوینی که آمریکا در پی استقرار آن است، متضمن تحقیر ملتها و به معنای امپراتوری بزرگی است که در رأس آن آمریکا و پس از آن قدرتهای غربی است. بازگشت به جامعه جهانی – که آمریکا منادی آن است – به معنای پذیرش سلطه فرهنگ غرب است. نتیجه تمام درگیری شرق و غرب چه باید باشد؟ باید قدرت مطلقه و روزافزون آمریکا بر ملتهای ضعیف باشد؟ معنای نظم نوین جهانی این است!؟» به گزارش خبرنگار دیپلماسی عمومی و جنگ نرم خبرگزاری فارس، «جورج بوش پدر» - چهل و یکمین رئیس جمهور آمریکا - نخستین سیاستمداری بود که در سخنرانی خود خطاب به کنگره در سال 1990 میلادی بر ایجاد «نظم نوین جهانی» تأکید کرد. اگرچه تئوریهای اولیه دکترین «نظم نوین جهانی» یا «دولت جهانی» و امثال آن توسط افرادی نظیر «وودرو ویلسون» بیست و هشتمین رئیس جمهور آمریکا، «هنری کیسینجر»، «دیوید راکفلر»، «وینستون چرچیل»، اندیشکده «شورای روابط خارجی آمریکا»، «میخائیل گورباچف»، «جورج سوروس» و دیگر رهبران و سرمایه داران غربی مطرح شده است اما به طور کلی میتوان سخنرانی «جورج بوش پدر» در سال 1990 را که منجر به جنگ خلیج فارس و جنگهای کنونی شد، سرآغاز مرحله اصلی تحقق و پیاده سازی نظم نوین جهانی دانست. جنگ خلیج فارس نخستین گام برای استقرار نهایی نظم نوین جهانی بود. نظم نوین هنوز شکل نهایی خود را پیدا نکرده و در حال حاضر در دوره انتقال به نظم نوین به سر میبریم. نظم نوینی که با سدی بلند و مستحکم روبرو شده است. سدی به نام جمهوری اسلامی ایران! دیوید راکفلر در سخنرانی خود که در سال 1994 در مراسم ضیافت شام سفیران سازمان ملل انجام داد در خصوص فرصت پیش آمده برای دوره انتقال به نظم نوین جهانی چنین عنوان کرد: پنجرهای که برای استقرار حقیقی صلحآمیز و مستقل نظم جهانی باز شده است زیاد دوام نخواهد آورد. ما در شرف دگرگونی جهانی هستیم. تنها چیزی که نیاز داریم بحرانی بزرگ و به موقع است تا کشورها نظم نوین جهانی را بپذیرند و از آن تبعیت کنند. رویدادهایی نظیر حادثه 11 سپتامبر و یا حتی جنگ با ایران میتوانند تداعی کننده بحران بزرگ در اذهان باشد که دنیا را متقاعد به جنگ افروزی و پیشبرد طبقه ممتاز و غرب برای کنترل خاورمیانه کرد. * هدف اصلی نظم نوین جهانی تسلط بر خاورمیانه و منابع عظیم نفتی است سخنرانی سالانه جورج بوش پدر در کنگره: چیزی که در خطر است مهمتر و بزرگتر از یک کشور کوچک است، آن یک ایده بزرگ است: نظم نوین جهانی. این سخنرانی منجر به شعلهور شدن آتش جنگ خلیج فارس و جنگهایی که تاکنون به طول کشیده است شد. به نظر میرسد هدف غایی نظم نوین غرب خاورمیانه است. چرا که اسلام و منابع عظیم نفتی در آنجا تمرکز یافته است. غرب برای بقا به نفت نیاز دارد و از طرفی اسلام ضد ظلم و ضد استعمار است و همین امر بیم رهبران نظم نوین جهانی را در پی دارد و آن را رقیب نیرومندی در عرصه جهان میبینند. به دلیل اینکه اسلام و ایدئولوژی اسلامی با نظم نوین جهانی و استکبار در تضاد کامل است، غرب در تلاش برای ریشه کن کردن اسلام و مسلمانان برای پیشبرد اهداف خود و استقرار جهانی نظم سیاسی اقتصادی خود است. اکنون این ایران است که به کانون اصلی توجهات تبدیل شده است چرا که نظم نوین جهانی در مرحله پایانی خود است و تنها ایران است که در برابر آن مقاومت میکند. * ایران نظم نوین جهانی را به چالش کشیده است افزایش روزافزون قدرت ایران در منطقه، بیداری اسلامی اعراب، افزایش نفوذ و روابط تهران با کشورهای مختلف جهان و بنبستهایی که انقلاب اسلامی برای غرب و صهیونیسم در خاورمیانه کنونی به همراه داشته، توطئه غرب برای تشکیل حکومت جهانی و جهانیسازی را به چالش کشیده است. برنامه هستهای، نقض حقوق بشر و دیگر بهانههای غرب برای حمله به ایران را فراموش کنید! آنها فقط میخواهند ایران را از سر راه خود بردارند تا بدون هیچ مزاحمتی بر دنیا حکمرانی کنند. تلاشها و تشدید فشارهای اخیر غرب مبنی بر تحریمهای یکجانبه آمریکا و اروپا علیه تهران فقط در راستای تسلیم کردن ایران و پذیرفتن نظم نوین جهانی است. نظم نوین جهانی تنها یک چالش پیش روی خود دارد و آن ایران سرسختی است که طی 3 دهه اخیر به رغم جنگ تحمیلی، تحریمها، ترورها و فشارهای بینالمللی در برابر این نظم شیطانی ایستادگی کرده است. غرب ناامید شده که نتوانسته از پس بنبستی به نام ایران برآید به ناچار آخرین گزینه خود را به روی میز گذاشته است و آن چیزی نیست جز حمله به ایران. * ایران هستهای معادلات غرب را از ریشه ویران خواهد کرد نکته ای که باید به آن توجه کرد این است که ایران هستهای مساوی است با قدرت جهانی شدن و به بیانی شفافتر کابوسی برای غرب. ایران سرشار از منابع طبیعی و فسیلی با هستهای شدن به یکی از قدرتمندترین و ثروتمندترین کشورهای جهان تبدیل خواهد شد و بدین گونه معادلات غرب را از ریشه ویران خواهد کرد. * نظم نوین جهانی هرگز تئوری توطئه نبوده با وجود اینکه از نظم نوین جهانی به عنوان «تئوری توطئه» یاد میشد اما این اصطلاح به تازگی بر زبان بسیاری از رهبران کنونی غرب به طور علنی جاری و رسانهای شده است و به جرئت میتوان گفت که این توطئه بزرگ قرن 21 دیگر بر کسی پوشیده نیست و تلاش رسانهها و اندیشمندان غربی برای واهی نشان دادن این مساله نتیجهای در پی نخواهد داشت. * نظم نوین جهانی یعنی سلطه بر تمام دنیا «ویکیپدیا» با تئوری خواندن نظم نوین جهانی در توضیحات مربوط به این اصطلاح آورده است که در تئوری توطئه، اصطلاح نظم نوین جهانی (New World Order یا NWO) به پیدایش حکومتی تمامیتخواه برای سلطه بر تمام دنیا اطلاق میگردد. در تئوریهای توطئه درونمایه معمول نظم نوین جهانی پایگاه سری قدرتی از نخبگان در نظر گرفته میشوند که لیست بلندبالایی از اقداماتی که باید در سطح جهان انجام دهند در دست دارند و در حال دسیسهچینی برای حاکمیت بر جهان از طریق یک حکومت جهانی اقتدارگرا و قدرتطلب هستند؛ حکومتی که جایگزین حاکمیت تمامی کشورهای مستقل جهان شود. طرحریزی رخدادهای مهمی در سیاست و اقتصاد جهان به گروههای تأثیرگذار کوچکی نسبت داده میشوند که از طریق سازمانهای صوری متعددی انجام میگیرند. تلاش برای تسلط بر جهان از جانب گروههای سیاسی و سری کوچک طی حوادث تاریخی و کنونی متعدد، جزئی از نقشه دستیابی به سلطه جهانی در نظر گرفته شدهاند. * نظم نوین جهانی یک دکترین و برنامه است اما واقعیت چیز دیگریست! نظم نوین جهانی اصطلاحی است که از آن برای توصیف متحد کردن ابرقدرتهای جهان برای برقراری، حفظ صلح و امنیت جهانی و به بیانی روشنتر نظارت و حکمرانی بر کل جهان استفاده میشود. اصطلاحاتی نظیر دولت جهانی، نظم جدید، جهانی سازی، دهکده جهانی، نظم بینالمللی و امثال آن همگی مترادف با نظم نوین جهانی هستند. شکی نیست که همه این اصطلاحات میتوانند به جای یکدیگر و با توجه به مقتضیات زمان و مکان و در شرایط متفاوت برای مخاطبان متفاوت به کار بروند. اشتباه نکنید! آنها در اساس یک معنی را القاء میکنند. برنامه نظم نوین جهانی در دنیای امروز دیگر مخفی نیست. این برنامه در گزارشات شورای روابط خارجی، کمیسیون 3 جانبه، گروه بیلدربرگ، کلوپ رم، سازمان ملل، بانک جهانی، صندوق بینالمللی پول و اخیرا بر زبان بسیاری از رهبران غربی نظیر باراک اوباما، هیلاری کلینتون، بیل کلینتون، جورج بوش، دیوید کارون، گوردون براون، آنجلا مرکل، نیکولا سارکوزی و ... جاری و بر آن تاکید شده است. * چرا خاورمیانه به میدان جنگ غرب تبدیل شده است نظم نوین جهانی در پی کنترل و تصرف تمامی قدرت و منابع جهان است که نفت مهمترین نیاز غرب برای اداره جهان است. یکی از اهداف اصلی غرب کنترل و در اختیار گرفتن جریان انرژی در جهان است. مرکز ثقل منابع طبیعی و فسیلی جهان در خاورمیانه قرار دارد و به نوعی این منطقه را میتوان مروارید جهان نامگذاری کرد. تنگه هرمز گذرگاهی حیاتی برای برخی از بزرگترین کشورهای تولید کننده نفت در دنیا، شامل عربستان، عراق، کویت، عمان و ایران است. منطقه خلیج فارس بیش از 60 درصد منابع نفت و حدود 40 درصد منابع گاز طبیعی جهان را در خود جای داده است. بر اساس آمار «اداره اطلاعات انرژی» آمریکا، در سال 2011 روزانه حدود 17 میلیون بشکه نفت از این تنگه عبور کرده است که معادل 35 درصد کل جابجاییهای نفت دنیا از طریق اقیانوسها است. * چرا ایران خاری در چشم نظم نوین جهانی است از آنجایی که ایران در منطقه راهبردی خاورمیانه قرار دارد و اختیار تنگه هرمز را نیز در دست دارد به راحتی میتواند برنامههای غرب را با مشکل مواجه کند. از طرفی غرب نمیتواند حضور ایران اسلامی را در باشگاه قدرتهای جهانی بپذیرد چرا که ماهیت اسلامی آن مغایر با روح نظم نوین جهانی است و با منافع غرب تضاد کامل دارد. پس تنها دو راه حل وجود دارد: 1- یا ایران در برابر حکومت جهانی سر تسلیم فرود آورد و یا 2- با توسل به تحریم و فشار و تهدید و جنگ ایران را مجبور به پذیرش نظم نوین جهانی کرد. هیلاری کلینتون در سخنرانی سال 2009 خود خطاب به کارشناسان و سیاستمداران اندیشکده شورای روابط خارجی آمریکا اینگونه به این نکته تاکید میکند: «ما به رهبران ایران گزینهای واضح و مشخص میدهیم، اینکه همانند عضوی متعهد و قابل اعتماد به جامعه بینالملل! بپیوندند یا اینکه به راهی که به انزوای بیشتر ایران منتهی خواهد شد ادامه دهند». * ایران و غرب نمیتوانند بر سر نظم نوین جهانی با یکدیگر کنار بیایند نتیجه طبیعی چنین وضعیتی، که در آن نه ایران و نه غرب، نمیتوانند پیامدهای ناخوشایند عبور از خطوط قرمز یکدیگر را تحمل کنند، تمایل طرفین به مذاکراتی خواهد بود که میتواند به همزیستیهای مسالمتآمیز بلندمدتتری تبدیل شود. صرف نظر از ایدئولوژیها، طرفین نمیتوانند پیشنهاد چشمگیری برای راضی نگه داشتن یکدیگر ارائه دهند. خواستههای ایران که تسلط بر منطقه و قدرت تصمیمگیری در خصوص چگونگی تخصیص و توزیع درآمدهای نفتی است، غرب را در جایگاهی قرار خواهد داد که مجبور به تابعیت از سیاستهای تهران میشود؛ و خواستههای غرب مبنی بر دست کشیدن ایران از گسترش نفوذ خود و اکتفا به مرزهای جغرافیایی، تهران را از یک فرصت استثنایی برای عملی کردن ادعای دیرین خود، محروم میکند. پس ما با وضعیتی مواجهیم که در آن هیچ یک از طرفین نمیخواهد دست به اقدامی بزند که دیگری را خشمگین کند و در عین حال نیز هیچ یک از طرفین نمیخواهد و نمیتواند که با دیگری کنار آید؛ و این درست همان نکتهای است که این رودررویی را تبدیل به یک موقعیت بسیار خطرناک کرده است. وقتی پای مسائل اساسی در میان باشد، طرفین در موقعیتی قرار دارند که در صورت اضطرار میتوانند عمیقاً به دیگری صدمه زنند، و از طرفی هیچ یک نیز در وضعیتی نیستند که بتوانند برای رسیدن به توافقات گستردهای با یکدیگر وارد مذاکره شوند. درست مانند یک بازی طولانی مدت شطرنج؛ یک بازی که هر دو طرف ممکن است به راحتی و بر اثر یک خطای محاسباتی یا بلوف طرف مقابل، فریب خورده و حرکت اشتباهی انجام دهند. * ایران در حال تشکیل نظم نوین جهانی با الگوی ایرانی خود است اما نگرانی غرب به همینجا خنم نمیشود. ایران دامنه نفوذ و تاثیرگذاری خود در منطقه را به شکل پیچیدهای گسترش داده است. از چین و روسیه گرفته تا عراق و سوریه و لبنان و کشورهای آمریکای لاتین. ایران توانسته با بکارگیری دیپلماسی ویژه خود همپیمانان و متحدان راهبردی خوبی در خاورمیانه و حیاط خلوت آمریکا پیدا و جبهه جدیدی را در مقابل غرب صفآرایی کند. این مساله معادلات غرب را با چالش مواجه کرده و موجب بینظمی در نظم نوین یا دولت جهانی شده است. به همین خاطر است که غرب در تلاش است ایران را به هر طریق ممکن از سر راه خود بردارد چرا که منافع آمریکا و متحدانش و نظام تک قطبی را به شدت تهدید میکند. * در به روی کدام پاشنه خواهد چرخید؟ آیا غرب میتواند نظم جهانی خود را بر ایران تحمیل کند؟ آیا ایران میتواند در مقابل غرب مقاومت کند و از پذیرش آن سرباز زند؟ آیا غرب میتواند با ایران قدرتمند و هستهای کنار بیاید؟ آیا غرب میتواند بینظمیای را که ایران باعث آن شده تحمل کند؟ آیا ایران نظم نوین جهانی خود را خواهد ساخت؟ آیا ایران نظام بینالمللی تک قطبی را تبدیل به نظامی چند قطبی خواهد کرد؟ آیا ایران میتواند در نهایت دست غرب را از خاورمیانه کوتاه کند؟ اینها سوالاتی است که فقط گذشت زمان میتواند پاسخ آن را بدهد. امیدواریم کارشناسان و سیاستمداران ایران با توجه به فرمایشات و بیانات رهبر معظم انقلاب در خصوص نظم نوین شیطانی غرب با دقت و مکاشفه بیشتری به ابعاد مختلف و پنهان این بعد از سیاست بینالمللی و نظام سلطه بپردازند و ایران را از خطراتی که نظم نوین جهانی در پی دارد مصون نگه دارند.
گردآوری : فارس