خبری نیست جز تاریکی،دلتنکی و کمی عشق
تاریکی چون که تو نیستی و نورت نیست و هر جا که شمع حضور تو خاموش باشد آنجا ظلمت است و در ظلمت تنها مونس آدم دلتنگی است و دلتنگی حاصل جدایی دو روحی است که پیوندی از احساس خود را در این زمانه سیاه از دست داده اند و علاج این تاریکی و دلتنگی عشقی است که تنها امیدی است برای عاشق و تنها دلخوشی برای بودن و برای ماندن در این دنیای سیاه.بگذریم خبر ها گفتیم و مثل همیشه خبرها را با تو به پایان می برم چرا که همیشه پایان تاریکی ها و دلتنگی ها هستی .روزی که بیایی آن روز پایان همه چیزهای سیاهی است و چشمت دروازه نور است و صدایت سروشی است که به این دل طوفان زده آرامش می دهد.